بایگانی نوشته‌ها


میل به انحصار در روابط عاطفی

میل به انحصار در روابط عاطفی

اتکا به یک شخص و میل به انحصار طلبی برای برآورده ساختن همه نیاز های عاطفی برنامه ای است محکوم به شکست . حرارت جذاب (( فقط من و تو ، عزیزم )) خیلی زود سرد می شود . این نکته به هرحال واقعیت دارد حتی اگر هر دو طرف هم احساسی برابر داشته باشند . عشق و محبت رفته رفته تبدیل به ترس می شود ، ترس از دست دادن تنها منبع تسکین های عاطفی . حالت نزدیکی اوائل آشنایی به تدریج جای خود را به احساس مراقبت می دهد . وقتی به کسی تا این حد نیاز داشتیم واقع بینی مشکل می شود. دو نفر برای حفط زندگی خود به هم متکی می شوند اما نزدیک نیستند . به تدریج بی حوصله می شوند چرا که همه گذشته یکدیگر و خصوصیات و علایق و حتی لطیفه های همدیگر را می دانند در این موقع است که هر دو حساس می شوند . گلایه ی (( دیگه هیچ وقت به من نمی گی دوستت دارم )) پاسخ (( می دونی که دوستت دارم )) را به دنبال دارد .

نقاب اجتماعی

نقاب اجتماعی

یکی از کهن الگوهای یونگ،پرسونا یا نقاب است.نقاب آن تصویری است که دوست داریم به دیگران نشان دهیم .آنجور که دوست داریم دیگران درباره ی ما قضاوت کنند.همان تصویری که مایلیم از ما در ذهنشان بماند.نقاب را همه دارند و این لازمه زندگی اجتماعی است اما مشکل آنجاست که ما نقاب را با حقیقت خود اشتباه بگیریم.فکر کنیم نقابی که به چهره زده ایم حقیقت وجودی ماست.بدترین و مخرب ترین نقابی که ممکن است باورش کنیم،نقاب دانایی است،تقریبا همگی هم مبتلایش هستیم تک و توک آدمی یافت می شودکه بداند نمی داند.کسی مثل سقراط جرات زل زدن به نادانی اش را داشته باشد.نادرند آدم هایی که این شجاعت را داشته باشند.

دردهایی که رنج می شوند

دردهایی که رنج می شوند

ويليام_گلسر مى گويد يك مرد جوان در پارك پر از كاكتوس مشغول راه رفتن بود، ناگهان لباس هايش را در آورد و در وسط كاكتوس ها شروع به غلت زدن کرد! دیگران او را با زحمت بيرون آوردند و علت کارش را از او پرسیدند؛ او پاسخ داد : "در آن لحظه  به نظرم كار درستی مى آمد” ! خیلی از ما در زندگی انتخاب هاى اين چنينى داشته ایم كه در لحظه به نظر بهترین تصمیم بوده اما به زودی ما را به چالش کشیده . به تعبیر دیگر بسیاری از ما احتمالاً در ميان كاكتوس ها غلت زده ايم!اما چرا در آن لحظه چنین انتخاب آسيب زایی داشته ایم؟واقعیت آن است که خیلی از  ما فراموش کرده ایم غلت زدن روی کاکتوس ها ،دارد با تبدیل ما به فردی رنجور، افسرده و مضطرب، فرصت زندگی را از ما می‌گیرد و این رنجی به مراتب عمیق تر از غلت زدن روی کاکتوس هاست.

فرزندپروری مقتدرانه

فرزندپروری مقتدرانه

سبک فرزند پروری مقتدرانه یا قاطع:بسیاری از متخصصان رشد کودک و روانشناسان بر این باور هستند که بهترین و مؤثرترین سبک فرزندپروری ، قاطعانه است. والدین این سبک قوانین مشخص و محدودیت‌های واضح و پایدار دارند، از فرزندانشان انتظارات معقول و منطقی دارند. به سخنان کودک به درستی گوش می‌دهند و به او بازخورد‌های مثبت می‌دهند. فرزندانی با سلامت روان، اعتماد به نفس و موفق حاصل این سبک فرزندپروری هستند.ویژگی های سبک فرزند پروری مقتدرانه : ۱. قوانین مشخص و توضیح علت آنان ۲. ارتباط زیاد ۳. مراقبت و حمایت زیادی ۴. انتظارات و اهداف مناسب و به اندازه

فرزندپروری طرد کننده

فرزندپروری طرد کننده

سبک فرزند پروری طرد کننده:در این نوع سبک نه ارتباط گرمی بین والدین و فرزندان برقرار است و نه اینکه از کنترل و هدایت فرزندان خبری هست. والدینی که از این سبک استفاده‌ می‌کنند معمولاً به بچه‌ها بی تفاوت هستند، مسائل بچه‌ها برایشان اهمیتی ندارد. اطلاعات کمی در مورد وضعیت کودکان خود دارند. انتظار دارند که کودک خودش بزرگ شود. بچه‌های این والدین معمولاً عملکرد تحصیلی‌شون افت می‌کند و ممکن است در آینده افراد اجتنابی شوند. در این سبک والدین خیلی در زندگی کودک حضور ندارند.نمونه‌ای از این سبک فرزندپروری تک والد‌هایی هستند که دو شیفت کار می‌کنند فرزند خود را بسیار کم می‌بینند. فرصتی برای بازی با فرزنشان ندارند. اطلاعات در مورد علاقه و دوستان فرزند خود ندارند و کمتر با مدرسه و معلمان آنها در ارتباط هستند. این کودکان احساس دوست داشتنی نبودن و نادیده گرفته شدن می‌کنند.ویژگی های سبک فرزند پروری طرد کننده : ۱.عدم سبک تربیتی خاص ۲.کودک اجازه انجام هرکاری را دارد بدون نظارت والدین انجام دهد. ۳‌.مراقبت و ارتباط کم ۴. انتظارات بسیار کم . ممکن است والدین نیز دچار اختلالات روانی همچون افسردگی و یا اعتیاد باشند

فرزندپروری سهل گیرانه

فرزندپروری سهل گیرانه

سبک سهل‌گیرانه:در این سبک والدین محدودیت‌های مشخصی برای فرزندان خود ندارند. در واقع هیچ نوع قانونی برای کنترل و محدودیت کودک وجود ندارد. اگر هم وجود داشته باشد بسیار کم و قابل انعطاف است. اجازه تصمیم‌گیری به عهده فرزندان می‌باشد. چنین والدینی دوست داشتنی و مهربان هستند. اگرچه متخصصان مخالف این سبک می‌باشند ولی کودکان آن را می‌پسندند.مطالعات نشان داده‌اند که چاقی، اضافه وزن و خراب شدن دندان‌ها بیشتر در این کودکان دیده می‌شود و همچنین این کودکان در دوره تحصیلی خود استرس بیشتر و سلامت روان کمتری دارند. نمونه از این سبک فرزندپروری: فرزندان شما به مدرسه نمی‌روند و شما این اجازه را به او می‌دهید و منتظر می‌مانید خودش عواقب کارش را ببیند.

فرزندپروری مستبدانه

فرزندپروری مستبدانه

سبک فرزند پروری مستبدانه:خانواده‌ها در این سبک ارزش زیادی برای انضباط قائل هستند قوانین محکمی را برای فرزندان تنظیم می‌کنند واگر فرزندان از این قوانین اطاعت نکنند، تنبیه می‌شوند. در این سبک والدین انتظارات بالایی از فرزندان خود دارند و ارتباط راحت بین کودک و مادر وجود ندارد. بسیاری از مخالفان این سبک بروز رفتارهای بزهکارانه مثل سیگار کشیدن، مصرف مشروبات و مواد، فرار از مدرسه، نمرات پایین در مدرسه و … را علت این سخت‌گیری والدین می‌دانند.به عنوان نمونه والدین در این سبک به فرزند خود می‌گویند: اگر نمره بد بگیری تو را کتک می‌زنم و یا اگر اطاقت را مرتب نکنی وسایلت را بیرون می‌ریزم به طور کلی در این سبک والدین فقط از تهدید و تنبیه استفاده‌ می‌کنند و در این روش خبری از تشویق نیست.

فرزندپروری

فرزندپروری

فرزندپروری یا پرورش کودک روند یا جریانی از حمایت و ترقی بخشیدن از لحاظ فیزیکی، عاطفی، اجتماعی و توسعه فکری یک کودک از دوران کودکی تا دوران بزرگسالی است. فرزندپروری به پیچیدگی های تربیت کودک نه فقط برای یک رابطه بیولوژیکی اشاره دارد. فرزند پروری به معنای رفتارهایی نظیر: تربیت و پرورش، ارضای نیازها، مراقبت، آموزش و ارتباط سالم در قبال فرزندان است.سبک یا اتخاذ روش هایی خاص برای پرورش فرزندان نشان دهنده نوع نگرش والدین آنان نسبت به فرزندان، قوانینی که معیار می‌‌دانند و همینطور شناخت و آگاهی آنان از مسئله تربیت است. سبک‌های فرزندپروری با توجه به دوره زمانی تاریخی، نژاد / قومیت، طبقه اجتماعی، اولویت و سایر ویژگی های اجتماعی متفاوت است. بعلاوه بر این، تحقیقات پشتیبانی می‌کند که سابقه والدین چه از نظر دلبستگی و چه از نظر آسیب‌شناسی روانی والدین، به ویژه در پی تجارب نامطلوب، می تواند به شدت بر حساسیت والدین و نتایج کودک تأثیر بگذارد.

رابطه عاطفی سالم

رابطه عاطفی سالم

می دانیم که عشق، افراد را به هم نزدیک می‌کند، اما واقعیت آن است که چیزی بیشتر از عشق برای با هم ماندن نیاز است.بدون تردید یکی از مهمترین دلایل احساس نزدیکی در افراد نیاز به عشق و تعلق خاطر است اما آیا این نیاز به تنهایی پاسخگوی تمام نیازها وجنبه های دیگر رابطه نیز هست؟الزاما خیر.کم نیستند زوجینی که علی رغم احساس تعلق و عشق نسبت به هم از عدم توجه به سایر نیازها گله مند هستند و گاه این عدم توجه به صمیمیت در رابطه آنها آسیب وارد می کند.شناخت جنبه های مختلف صمیمیت به ویژه از حیث روان‌شناختی، جنسی و عاطفی می تواند کمک بزرگی برای حل تعارضات و مسائل پیش آمده میان زوجین باشد. از رنجش ها و تردیدها با بی تفاوتی عبور نکنید.انفعال در طرح دغدغه ها می توانند به بغرنج تر شدن آنها بینجامد. از دغدغه های عاطفی، جنسی و شناختی خود سخن بگویید و در محیطی امن و بدور از سرزنش و قضاوت فضای طرح دغدغه های شریک زندگی خود را نیز فراهم کنید