شرط لازم برای روابط سالم عاطفی ،داشتن روابط اجتماعی سالم با دنیای اطراف است : بودن در جمع دوستان و آشنایان ، شرکت در خانواده و یا در گروههایی با علائق و هدف های مشترک . اگر زندگی شما بر پایه ((فقط و فقط یکی )) استوار است منتظر ((هیچکس و تنهایی)) باشید . بت پرسی چیزی نیست جز این سرای واهی که اگر ما کسی را به اندازه کافی ستایش کنیم ، او ما را تا ابد دوست خواهد داشت.
اکثر مردم اشتیاق زیادی به زنده ماندن دارند و حتی در شرایطی که سخت روحیه شان ضعیف شده باشد نیز نیازهای خود را به زبان می آورند . اگر این کار را نکنند از لحاظ روانی می میرند ، همان طور که با محرومیت غذا از لحاظ جسمانی می میرند .یکی از راههای متداول برای کسب نوازش و حفظ آن در آرامش (( بازیها )) است . بازی ها ناشی از عطش فرد برای نوازش است . اگر چه بازی ها اساسا بر دوز و کلک استوار است و مردم را از یکدیگر دور می کند اما در عین حال قبل از بروز بیزاری و دلسردی ، لحظاتی از رویارویی پر بار و نوازش نیز ایجاد می کند . همه بازیکنان چیزی از نمایش بدست می آورند و نهایتا نیرویی برای ادامه حیات می یابند .
نیاز افراد به نوازش متفاوت است . شدت عطش و نیاز ما به نوازش ظاهرا بستگی دارد به میزان نوازشی که در کودکی دیده ایم . اگر نوازش زیادتر از حد باشد سیستم گیرنده ی ما از کار می افتد و احساس می کنیم دلمان می خواهد فرار کنیم . در چنین حالتی ممکن است به خلوت خود برویم و به فعالیت مورد علاقه خود بپردازیم مثل کتاب خواندن ، تنها زیر افتاب نشستن ، قدم زدن ، ور رفتن به گلهای باغچه و.....ما گوشه نشینی اختیار می کنیم تا فکر کنیم ، مطالعه کنیم ، ذهنمان را مرتب کنیم و به زندگی خود معنی و مفهوم ببخشیم . البته کمتر کسی می تواند مدتی دراز در انزوا بماند . وقتی میزان دریافت نوازش به پایین ترین حد آرامش می رسد ، افسردگی عارض می شود . سرشت انسان چنان است که نوازش لازم را به هر حال بدست خواهد آورد،یا با وارد شدن به یک رابطه امن یا با در افتادن در بازی های ناهوشیار، همان طور که بدن کالری لازم را از هر راهی که شده بدست می آورد .
اتکا به یک شخص و میل به انحصار طلبی برای برآورده ساختن همه نیاز های عاطفی برنامه ای است محکوم به شکست . حرارت جذاب (( فقط من و تو ، عزیزم )) خیلی زود سرد می شود . این نکته به هرحال واقعیت دارد حتی اگر هر دو طرف هم احساسی برابر داشته باشند . عشق و محبت رفته رفته تبدیل به ترس می شود ، ترس از دست دادن تنها منبع تسکین های عاطفی . حالت نزدیکی اوائل آشنایی به تدریج جای خود را به احساس مراقبت می دهد . وقتی به کسی تا این حد نیاز داشتیم واقع بینی مشکل می شود. دو نفر برای حفط زندگی خود به هم متکی می شوند اما نزدیک نیستند . به تدریج بی حوصله می شوند چرا که همه گذشته یکدیگر و خصوصیات و علایق و حتی لطیفه های همدیگر را می دانند در این موقع است که هر دو حساس می شوند . گلایه ی (( دیگه هیچ وقت به من نمی گی دوستت دارم )) پاسخ (( می دونی که دوستت دارم )) را به دنبال دارد .
یکی از کهن الگوهای یونگ،پرسونا یا نقاب است.نقاب آن تصویری است که دوست داریم به دیگران نشان دهیم .آنجور که دوست داریم دیگران درباره ی ما قضاوت کنند.همان تصویری که مایلیم از ما در ذهنشان بماند.نقاب را همه دارند و این لازمه زندگی اجتماعی است اما مشکل آنجاست که ما نقاب را با حقیقت خود اشتباه بگیریم.فکر کنیم نقابی که به چهره زده ایم حقیقت وجودی ماست.بدترین و مخرب ترین نقابی که ممکن است باورش کنیم،نقاب دانایی است،تقریبا همگی هم مبتلایش هستیم تک و توک آدمی یافت می شودکه بداند نمی داند.کسی مثل سقراط جرات زل زدن به نادانی اش را داشته باشد.نادرند آدم هایی که این شجاعت را داشته باشند.
ويليام_گلسر مى گويد يك مرد جوان در پارك پر از كاكتوس مشغول راه رفتن بود، ناگهان لباس هايش را در آورد و در وسط كاكتوس ها شروع به غلت زدن کرد! دیگران او را با زحمت بيرون آوردند و علت کارش را از او پرسیدند؛ او پاسخ داد : "در آن لحظه به نظرم كار درستی مى آمد” ! خیلی از ما در زندگی انتخاب هاى اين چنينى داشته ایم كه در لحظه به نظر بهترین تصمیم بوده اما به زودی ما را به چالش کشیده . به تعبیر دیگر بسیاری از ما احتمالاً در ميان كاكتوس ها غلت زده ايم!اما چرا در آن لحظه چنین انتخاب آسيب زایی داشته ایم؟واقعیت آن است که خیلی از ما فراموش کرده ایم غلت زدن روی کاکتوس ها ،دارد با تبدیل ما به فردی رنجور، افسرده و مضطرب، فرصت زندگی را از ما میگیرد و این رنجی به مراتب عمیق تر از غلت زدن روی کاکتوس هاست.
سبک فرزند پروری مقتدرانه یا قاطع:بسیاری از متخصصان رشد کودک و روانشناسان بر این باور هستند که بهترین و مؤثرترین سبک فرزندپروری ، قاطعانه است. والدین این سبک قوانین مشخص و محدودیتهای واضح و پایدار دارند، از فرزندانشان انتظارات معقول و منطقی دارند. به سخنان کودک به درستی گوش میدهند و به او بازخوردهای مثبت میدهند. فرزندانی با سلامت روان، اعتماد به نفس و موفق حاصل این سبک فرزندپروری هستند.ویژگی های سبک فرزند پروری مقتدرانه : ۱. قوانین مشخص و توضیح علت آنان ۲. ارتباط زیاد ۳. مراقبت و حمایت زیادی ۴. انتظارات و اهداف مناسب و به اندازه
سبک فرزند پروری طرد کننده:در این نوع سبک نه ارتباط گرمی بین والدین و فرزندان برقرار است و نه اینکه از کنترل و هدایت فرزندان خبری هست. والدینی که از این سبک استفاده میکنند معمولاً به بچهها بی تفاوت هستند، مسائل بچهها برایشان اهمیتی ندارد. اطلاعات کمی در مورد وضعیت کودکان خود دارند. انتظار دارند که کودک خودش بزرگ شود. بچههای این والدین معمولاً عملکرد تحصیلیشون افت میکند و ممکن است در آینده افراد اجتنابی شوند. در این سبک والدین خیلی در زندگی کودک حضور ندارند.نمونهای از این سبک فرزندپروری تک والدهایی هستند که دو شیفت کار میکنند فرزند خود را بسیار کم میبینند. فرصتی برای بازی با فرزنشان ندارند. اطلاعات در مورد علاقه و دوستان فرزند خود ندارند و کمتر با مدرسه و معلمان آنها در ارتباط هستند. این کودکان احساس دوست داشتنی نبودن و نادیده گرفته شدن میکنند.ویژگی های سبک فرزند پروری طرد کننده : ۱.عدم سبک تربیتی خاص ۲.کودک اجازه انجام هرکاری را دارد بدون نظارت والدین انجام دهد. ۳.مراقبت و ارتباط کم ۴. انتظارات بسیار کم . ممکن است والدین نیز دچار اختلالات روانی همچون افسردگی و یا اعتیاد باشند
سبک سهلگیرانه:در این سبک والدین محدودیتهای مشخصی برای فرزندان خود ندارند. در واقع هیچ نوع قانونی برای کنترل و محدودیت کودک وجود ندارد. اگر هم وجود داشته باشد بسیار کم و قابل انعطاف است. اجازه تصمیمگیری به عهده فرزندان میباشد. چنین والدینی دوست داشتنی و مهربان هستند. اگرچه متخصصان مخالف این سبک میباشند ولی کودکان آن را میپسندند.مطالعات نشان دادهاند که چاقی، اضافه وزن و خراب شدن دندانها بیشتر در این کودکان دیده میشود و همچنین این کودکان در دوره تحصیلی خود استرس بیشتر و سلامت روان کمتری دارند. نمونه از این سبک فرزندپروری: فرزندان شما به مدرسه نمیروند و شما این اجازه را به او میدهید و منتظر میمانید خودش عواقب کارش را ببیند.